-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگر آتش است یارت تو برو در او همیسوز به شب فراق سوزان تو چو شمع باش تا روز
2 تو مخالفت همیکش تو موافقت همیکن چو لباس تو درانند تو لباس وصل میدوز
3 به موافقت بیابد تن و جان سماع جانی ز رباب و دف و سرنا و ز مطربان درآموز
4 به میان بیست مطرب چو یکی زند مخالف همه گم کننده ره را چو ستیزه شد قلاوز
5 تو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آید تو یکی نهای هزاری تو چراغ خود برافروز
6 که یکی چراغ روشن ز هزار مرده بهتر که به است یک قد خوش ز هزار قامت کوز