اگر آتش است از جلال الدین محمد مولوی غزل 1197

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

اگر آتش است یارت تو برو در او همی‌سوز

1 اگر آتش است یارت تو برو در او همی‌سوز به شب فراق سوزان تو چو شمع باش تا روز

2 تو مخالفت همی‌کش تو موافقت همی‌کن چو لباس تو درانند تو لباس وصل می‌دوز

3 به موافقت بیابد تن و جان سماع جانی ز رباب و دف و سرنا و ز مطربان درآموز

4 به میان بیست مطرب چو یکی زند مخالف همه گم کننده ره را چو ستیزه شد قلاوز

5 تو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آید تو یکی نه‌ای هزاری تو چراغ خود برافروز

6 که یکی چراغ روشن ز هزار مرده بهتر که به است یک قد خوش ز هزار قامت کوز

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر