1 گر کند طاووس حیرتخانهٔ اسباب گل دستگاه رنگ او بیند همان در خوابگل
2 ای بهار از خودفروشان دکان رنگ باش بی دماغانیم ما اینجا ندارد باب گل
3 جز خموشی بر نتابد محفل تسلیم عشق از چراغ کشنه اینجا میکند آداب گل
4 از خودم یاد جمال میفروشی برده است کز تبسم جمع دارد با شراب ناب گل
5 آفت ایجاد است ساز زندگی هشیار باش از طراوت خانه دارد در ره سیلاب گل
6 فیض خاموشی به یاد لب گشودنها مده ای ز خود غافل همین در غنچه دارد آبگل
7 گلشن داغیم از نشو و نمای ما مپرس در بهار ما ز آتش میشود سیرابگل
8 موی چینیگر به سامان سفیدی میرسد شام ما هم میتواند چیدن از مهتابگل
9 بیقرار عشق هرگز روی جمعیت ندید جز پریشانی نکرد از نالهٔ بیتابگل
10 غرهٔ عشرت مشو کاین نوبهار عمر نام نا امیدی نکهت است و مطلب نایاب گل
11 ایغنیمت! جلوهای، فرصتپریشان وحشتست رنگی از طبع هوس خندیدهای دریاب گل
12 معنی روشن به چندین پیچ و تاب آمد به کف کرد بیدل گوهر ما از دل گرداب گل
دیدگاهها **