- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگر ز آمیزش اغیار نبود یار من عارش چرا گردد خجل هرگه که بینم پیش اغیارش؟
2 به بازار محبت از متاع عاشقی ما را وفایی هست و جانی تا که خواهد شد خریدارش
3 هنوز از بار جورت نیست آگه دل، به دوش او بنه باری فزونتر تا بداند چیست دربارش
4 ز اعجاز لب آن شوخ شکرلب چرا یارب شفا یابد همه بیماری الا چشم بیمارش؟
5 ز عشق یوسفی من نیز چون یعقوبم اما او ز بوی پیرهن شد روشن آخر دیدهٔ تارش
6 اگر از کار دل زلفش تواند عقده بگشاید چرا چون دل بود هر تار او صد عقده در کارش؟
7 تو را عارض گلستانی کزان نارسته خار از گل مرا مژگان چو گلزاری که گلها رسته از خارش
8 (سحاب) آن مه ندارد بیتو فرقی با سحاب امشب که باران اشک خونین است و برق آه شرربارش