🌟 نیت کن و فال حافظ بگیر 🌟
سیف فرغانی

سیف فرغانی

سیف فرغانی
سیف فرغانی

گر از ره تو بود خاک را گهر از سیف فرغانی غزل 398

غزل 398 ام از 736 غزلیات

گر از ره تو بود خاک را گهر دانم

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12

1 گر از ره تو بود خاک را گهر دانم وراز کف تو بود زهر را شکر دانم

2 کسی که سیر درین ره (کند) اگر شترست بسوی کعبه قرب تو راهبر دانم

3 ورم بکعبه قرب تو راهبر نبود اگر چه قبله بود روی ازو بگردانم

4 گرم خبر نکند از مقام ابراهیم دلیل را شتر وکعبه را حجر دانم

5 بتیغ قهرم اگر عشق تو زند گردن نه مست شوقم اگر پای رازسر دانم

6 گر آسمان بودم مملکت، سپاه انجم بدست عشق شکسته شدن ظفر دانم

7 حق ثنای ترا یک زبان ادا نکند بصد زبان بستایم ترا اگر دانم

8 بسی لطیفه به جز حسن در تو موجودست بجز شکوفه چه داری بر شجر دانم(؟)

9 بروی حاجت من بسته باد چون دیوار بجز در تو اگر من دری دگر دانم

10 نماز خدمت تن قصر کردم وگشتم مقیم کوی تو، از خود شدن سفر دانم

11 بکوی دوست دورنگی روز وشب نبود زکوی تو نیم ار شام (و)ار سحر دانم

12 میان ماوشما پرده سیف فرغانیست اگر چه بی خبرم ازتو این قدر دانم

سیف فرغانی از شاعران بزرگ قرن 8 هجری می باشد و سبک شعری ایشان عراقی است.
اثر گر از ره تو بود خاک را گهر دانم غزل 398 ام از 736 غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی می باشد
شعر قالب : غزل سبک : عراقی
عکس نوشته
کامنت
سوالات متداول درباره شعر گر از ره تو بود خاک را گهر دانم

شاعر شعر گر از ره تو بود خاک را گهر دانم چه کسی است ؟

شاعر شعر گر از ره تو بود خاک را گهر دانم سیف فرغانی می باشد.

شعر گر از ره تو بود خاک را گهر دانم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر گر از ره تو بود خاک را گهر دانم چیست ؟

قالب شعر گر از ره تو بود خاک را گهر دانم غزل است

سبک شعر گر از ره تو بود خاک را گهر دانم چیست ؟

سبک شعر گر از ره تو بود خاک را گهر دانم سبک عراقی است

مضمون اصلی شعر گر از ره تو بود خاک را گهر دانم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
سیف فرغانی

گر از ره تو بود خاک را گهر از سیف فرغانی غزل 398

غزل 398 ام از 736 غزلیات
بنر