- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر تشنه بر سر خم میرم عجب نباشد رحمی نمی نمایند تا جان به لب نباشد
2 با صد امید خواندند کز انتظار سوزند چون در نمی گشایند کاش این طلب نباشد
3 صهبای راز دادند سرمست شوق کردند گویند لب گشودن شرط ادب نباشد
4 من یک سبب ندارم وز کبر بر در بخت یک مدعا نسازند تا صد سبب نباشد
5 چون ذلتی ببینند آمرزشی نمایند پایی اگر بلغزد جای طرب نباشد
6 هرگز دل توانگر لذت نیابد از عشق غم نیست عاشقان را گر قوت شب نباشد
7 از عقدهای دوران دل بد مکن «نظیری » آن را که واگذارند جز از غضب نباشد