1 گر شاد ببینمت بر این دیده نهم ور دیده بر این رخ پسندیده نهم
2 بر عرعر زیبات طوافی دارم گر روی بدان جعد پژولیده نهم
1 با وکیل قاضی ادراکمند اهل زندان در شکایت آمدند
2 که سلام ما به قاضی بر کنون بازگو آزار ما زین مرد دون
1 باز آمد کای علی زودم بکش تا نبینم آن دم و وقت ترش
2 من حلالت میکنم خونم بریز تا نبیند چشم من آن رستخیز
1 دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد
2 در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکاران به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد
1 هله هش دار که در شهر دو سه طرارند که به تدبیر کلاه از سر مه بردارند
2 دو سه رندند که هشیاردل و سرمستند که فلک را به یکی عربده در چرخ آرند
1 بوقلمون چند از انکار تو در کف ما چند خلد خار تو
2 یار تو از سر فلک واقف است پس چه بود پیش وی اسرار تو