اگر رسوا شدم رسواییم از فضولی بغدادی غزل 117

فضولی بغدادی

آثار فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

اگر رسوا شدم رسواییم را شد فغان باعث

1 اگر رسوا شدم رسواییم را شد فغان باعث فغان را سوزش دل سوزش دل را بتان باعث

2 بغمزه خستیم دل چون نرنجم زان خم ابرو چه می دانم ندارد ز خم ناوک جز کمان باعث

3 چه باشد گر بریزد خون چشم خون فشانم دل گرفتاری دل را گشت چشم خون فشان باعث

4 درون غنچه تا گلبرگ نبود چاک کی گردد سزد چاک دلم را گر بود داغ نهان باعث

5 خط سبزت ز آب دیده من رونقی دارد بود نشو و نمایی سبزه را آب روان باعث

6 سرم را سیل اشک از خاک راهت کاش بردارد که غوغای سکانت را شدست این استخوان باعث

7 فضولی در جهان از عشق ذوقی هست با هر کس ندارد جز مذاق عشق هستی جهان باعث

عکس نوشته
کامنت
comment