- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر چراغ ازنفس سوخته بر میکردم شب هنگامهٔ تشویش سحر میکردم
2 آرزو در غم نامحرمی فرصت سوخت کاشکی سیرگریبان شرر میکردم
3 گرد اوهام رهایی نشکستم هیهات تا قفس را نفسی بالش پر میکردم
4 یاد آن دولت بیدارکه در خواب عدم چشمنگشوده بر آنجلوه نظر میکردم
5 زان تبسمکه حیا زیر لبش پنهان داشت چه شناهاکه نه در موجگهر میکردم
6 آه بیدردی فرصت نپسندید از من آن قدر جهد که خونی به جگر میکردم
7 فطرت از جوهر تنزیهکه در طبع من است آب میشد اگر اظهار هنر میکردم
8 این بناییکه جهان خمزدهٔ پستی اوست نردبان داشت اگر زبر و زبر میکردم
9 امشبم نالهٔ دل اشک فشان پر میزد چقدر حل معمای شرر میکردم
10 قدم سعی به جایی نرساندم بیدل کاش چشمی به نمی آبله تر میکردم