1 گر با تو گهی نظر کنم پنهانی لازم نبود که طبع خود رنجانی
2 من بودم و دیدنی چو این هم منع است آن نیز به یاران دگر ارزانی
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 در ره پر خطر عشق بتان بیم سر است بر حذر باش در این راه که سر در خطر است
2 پیش از آنروز که میرم جگرم را بشکاف تا ببینی که چه خونها ز توام در جگر است
1 باز این عتاب و شیوهٔ عاشقگداز چیست بر ابرو اینهمه گرهِ نیمباز چیست
2 زهرم دهند یا شکر آن چشم و لب بگو امرِ کرشمهٔ تو و فرمانِ ناز چیست
1 مینماید چند روزی شد که آزاریت هست غالبا دل در کف چون خود ستمکاریت هست
2 چونی از شاخ گلت رنگی و بویی میرسد یا به این خوش میکنی خاطر که گلزاریت هست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به