گر بگویم به تو ای از بابافغانی شیرازی غزل 538

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

گر بگویم به تو ای مه که چه زیبندهٔ نازی

1 گر بگویم به تو ای مه که چه زیبندهٔ نازی رخ بر افروزی و از عشوه و نازم بگدازی

2 گر بدانی که چه خوبست خطت بر ورق گل یکنفس آینه از پیش نظر دور نسازی

3 کشته و مرده ی آنم که برعنایی و شوخی نرگس از سرمه سیه سازی و سنبل بطرازی

4 آفتابی و منت ذره ی خورشید پرستم آه اگر بر سرم آیی ز پی بنده نوازی

5 تا کی از آینه ی همنفسان زنگ زدودن ما در آب و عرق از رشک و تو در خنده ی نازی

6 روز کوتاه حیاتم سیه از هجر وز امید چشم دارم که شب وصل نهد رو به درازی

7 کشته افتاده فغانی ز کمین ساختن تو صید در خون جگر غرق و تو مشغول به بازی

عکس نوشته
کامنت
comment