گر گریزم دم بدم بر آتش دل از فضولی بغدادی غزل 55

فضولی بغدادی

آثار فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

گر گریزم دم بدم بر آتش دل دیده آب

1 گر گریزم دم بدم بر آتش دل دیده آب بر چنین سوزی که دل دارد کی آرد سینه تاب

2 بگسل ای سایه ز من تابی نداری بر جفا می گریزی بر تو گر تیغی کشد آن آفتاب

3 تا نبیند آفتاب عارضش را سایه ام از حسد خود را میان این و آن کردم حجاب

4 در نقاب آن روی و من با آه دل در حیرتم در میان این دو آتش چون نمی سوزد نقاب

5 نیم بسمل کرده و دامن ز خونم می کشد من از او در اضطرابم او ز من در اجتناب

6 آتش است آن شوخ و من شمع شبستان بلا گر رود میرم گر آید سوز دم با صد عذاب

7 سوخت آهم چرخ را من می خورم خوناب ازو نیست جز خونابه آتش را نصیبی از کباب

8 مردم چشمم فضولی شد سیه پوش از عزا غالبا شد کشته تیغ سهر در دیده خواب

عکس نوشته
کامنت
comment