اگر یاد آرمش یکدم از بابافغانی شیرازی غزل 476

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

اگر یاد آرمش یکدم که از دل غم برد بیرون

1 اگر یاد آرمش یکدم که از دل غم برد بیرون غمی آید که بازم بیخود از عالم برد بیرون

2 بود از مردنم دشوارتر دلسوزی همدم چه باشد گر ز بالین من این ماتم برد بیرون

3 خراش سینه افزون می کند ناز طبیبانم خوشا بیهوشیی کز دل غم مرهم برد بیرون

4 هم از نظاره اش آخر ز بیدادی شوم کشته کسی جان از بلای عشقبازی کم برد بیرون

5 چنان بی صبرم از رویش که گر تیغم زند بر سر نخواهم کز بر من یکدمش محرم برد بیرون

6 چنین قهری که دارد بر فغانی آن جفا پیشه عجب کز مجلسش یکره دل خرم برد بیرون

عکس نوشته
کامنت
comment