-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر چشم برخسار تو صد بار گشادم هر بار دو صد سیل برخسار گشادم
2 فریاد کنان راز دلم پیش تو بگشاد هر سیل که از دیده خونبار گشادم
3 آه از تو که ناگفته باغیار گشادی هر راز که پیش تو من زار گشادم
4 تا چشم گشادم بتو دیدم ز تو آزار فریاد که بر خود در آزار گشادم
5 بختم بنگر در ره او کز پی راحت در رهگذر سیل فنا بار گشادم
6 گر سینه خراشیدم و خستم عجبی نیست راهی بدل از بهر غم یار گشادم
7 کارم گرهی داشت از آن زلف فضولی آن زلف گرفتم گره از کار گشادم