1 گر من سر ناز هر خسی داشتمی معشوقه درین شهر بسی داشتمی
2 ور بر دل خود دست رسی داشتمی در هر نفسی همنفسی داشتمی
1 منم که دل نکنم ساعتی ز مهر تو سرد ز یاد تو نبوم فرد اگر بوم ز تو فرد
2 اگر زمانه ندارد ترا مساعد من زمانهرا و تو را کی توان مساعد کرد
1 باز بر عاشق فروش آن سوسن آزاد را باز بر خورشید پوش آن جوشن شمشاد را
2 باز چون شاگرد مومن در پس تخته نشان آن نکو دیدار شوخ کافر استاد را
1 زهی مه رخ زهی زیبا بنامیزد بنامیزد زهی خوشخو زهی والا بنامیزد بنامیزد
2 غبار نعل اسب تو به دیده درکشد حورا زهی سیرت زهی آسا بنامیزد بنامیزد