گر نیم‌شبی مست در از ملک‌الشعرا بهار غزل 314

ملک‌الشعرا بهار

آثار ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

گر نیم‌شبی مست در آغوش من افتد

1 گر نیم‌شبی مست در آغوش من افتد چندان به لبش بوسه زنم کز سخن افتد

2 صد بار به پیش قدمش جان بسپارم یکبار مگر گوشه چشمش به من افتد

3 ای بر سر سودای تو سرها شده بر باد دور از تو چنانم که سری بی‌بدن افتد

4 آوازه کوچک دهنت ورد زبان‌هاست ییدا شود آن راز که در هر دهن افتد

5 طوفان حدیث من اگر بگذرد از هند در زیر لحد ریگ به کفش حسن افتد

6 شیرین نفتد هرکه زند تیشه که این رمز شوری است که تنها به سرکوهکن افتد

عکس نوشته
کامنت
comment