گر نخواهم که به فرمان دل از سحاب اصفهانی غزل 27

سحاب اصفهانی

آثار سحاب اصفهانی

سحاب اصفهانی

گر نخواهم که به فرمان دل آرم جان را

1 گر نخواهم که به فرمان دل آرم جان را به که با خویش گذارم دل نافرمان را

2 شاد از اینم که به او زخم دگر تا نزند نتواند که بر آرد ز دلم پیکان را

3 من از این دست که دارم به گریبان پیداست که جفا جوی کشیده است زمن دامان را

4 خلقی از فتنه ی چشمش به شکایت بودند گر نیاموخته بود این نگه پنهان را

5 در ره عشق دلا لحظه ای آسوده مباش گو کسی طی نکند این ره بی پایان را

6 بوسه ای می دهد اما به بها می طلبد ز (سحاب) آنچه در اول نگهش داد آن را

7 جور از حد مبر از ناله ام آسوده مدار گوش دربان شهنشاه قدر دربان را

8 شه نشان فتحعلی شاه که از رفعت کرد اولین پله به ایوان نهمین ایوان را

عکس نوشته
کامنت
comment