گر من ز محبتت بمیرم از سعدی شیرازی غزل 395

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

گر من ز محبتت بمیرم

1 گر من ز محبتت بمیرم دامن به قیامتت بگیرم

2 از دنیی و آخرت گزیر است وز صحبت دوست ناگزیرم

3 ای مرهم ریش دردمندان درمان دگر نمی‌پذیرم

4 آن کس که به جز تو کس ندارد در هر دو جهان من آن فقیرم

5 ای محتسب از جوان چه خواهی من توبه نمی‌کنم که پیرم

6 یک روز کمان ابروانش می‌بوسم و گو بزن به تیرم

7 ای باد بهار عنبرین بوی در پای لطافت تو میرم

8 چون می‌گذری به خاک شیراز گو من به فلان زمین اسیرم

9 در خواب نمی‌روم که بی دوست پهلو نه خوش است بر حریرم

10 ای مونس روزگار سعدی رفتی و نرفتی از ضمیرم

عکس نوشته
کامنت
comment