1 اگر همیشه بشادیش خواهم ای عجبی چرا همیشه بتیمار خواهدم هموار
2 خبر ندارد کاندر دلم اثر نکند اگر جهان همه تیمار گردد از بن و بار
3 اگر بروید از آتش نبات ، گرد آید بیک دل اندر هم مدح شاه و هم تیمار
1 گفتم نشان ده از دهن ای ترک دلستان گفتا ز نیست ، نیست نشان اندرین جهان
2 گفتم که ساعتی ببر من فرونشین گفتا که باد سرد زمانی فرو نشان
1 سپهسالار لشکرشان یکی لشکر کاری شکسته شد از و لشکر ولیکن لشکر ایشان
1 گل سوری بماه اندر شکفته بر او بر کژدم جرّاره خفته
2 دو لب چون دانۀ نارست لیکن بنوک سوزن اندیشه سفته