-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر نرگس خون خوارش دربند امانستی هم زهر شکر گشتی هم گرگ شبانستی
2 هم دور قمر یارا چون بنده بدی ما را هم ساغر سلطانی اندر دورانستی
3 هم کوه بدان سختی چون شیره و شیرستی هم بحر بدان تلخی آب حیوانستی
4 از طلعت مستورش بر خلق زدی نورش هم نرگس مخمورش بر ما نگرانستی
5 با هیچ دل مست او تقصیر نکردهست او پس چیست ز ناشکری تشنیع چنانستی
6 وصلش به میان آید از لطف و کرم لیکن کفو کمر وصلش ای کاش میانستی
7 صورتگر بیصورت گر ز آنک عیان بودی در مردن این صورت کس را چه زیانستی
8 راه نظر ار بودی بیرهزن پنهانی با هر مژه و ابرو کی تیر و کمانستی
9 بربند دهان زیرا دریا خمشی خواهد ور نی دهن ماهی پرگفت و زیانستی