سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

سعدی شیرازی
سعدی شیرازی

گر دست دهد هزار جانم از سعدی شیرازی غزل 418

غزل 418 ام از 1930 غزلیات

گر دست دهد هزار جانم

1 گر دست دهد هزار جانم در پای مبارکت فشانم

2 آخر به سرم گذر کن ای دوست انگار که خاک آستانم

3 هر حکم که بر سرم برانی سهل است ز خویشتن مرانم

4 تو خود سر وصل ما نداری من عادت بخت خویش دانم

5 هیهات که چون تو شاهبازی تشریف دهد به آشیانم

6 گر خانه محقر است و تاریک بر دیده روشنت نشانم

7 گر نام تو بر سرم بگویند فریاد برآید از روانم

8 شب نیست که در فراق رویت زاری به فلک نمی‌رسانم

9 آخر نه من و تو دوست بودیم عهد تو شکست و من همانم

10 من مهره مهر تو نریزم الا که بریزد استخوانم

11 من ترک وصال تو نگویم الا به فراق جسم و جانم

12 مجنونم اگر بهای لیلی ملک عرب و عجم ستانم

13 شیرین زمان تویی به تحقیق من بنده خسرو زمانم

14 شاهی که ورا رسد که گوید مولای اکابر جهانم

15 ایوان رفیعش آسمان را گوید تو زمین من آسمانم

16 دانی که ستم روا ندارد مگذار که بشنود فغانم

17 هر کس به زمان خویشتن بود من سعدی آخرالزمانم

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر گر دست دهد هزار جانم

شاعر شعر گر دست دهد هزار جانم چه کسی است ؟

شاعر شعر گر دست دهد هزار جانم سعدی شیرازی می باشد.

شعر گر دست دهد هزار جانم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر گر دست دهد هزار جانم چیست ؟

قالب شعر گر دست دهد هزار جانم غزل است

مضمون اصلی شعر گر دست دهد هزار جانم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر