-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر برود به هر قدم در ره دیدنت سری من نه حریف رفتنم از در تو به هر دری
2 تا نکند وفای تو در دل من تغیری چشم نمیکنم به خود تا چه رسد به دیگری
3 خود نبود و گر بود تا به قیامت آزری بت نکند به نیکویی چون تو بدیع پیکری
4 سرو روان ندیدهام جز تو به هیچ کشوری هم نشنیدهام که زاد از پدری و مادری
5 گر به کنار آسمان چون تو برآید اختری روی بپوشد آفتاب از نظرش به معجری
6 حاجت گوش و گردنت نیست به زر و زیوری یا به خضاب و سرمهای یا به عبیر و عنبری
7 تاب وغا نیاورد قوت هیچ صفدری گر تو بدین مشاهدت حمله بری به لشکری
8 بستهام از جهانیان بر دل تنگ من دری تا نکنم به هیچ کس گوشه چشم خاطری
9 گر چه تو بهتری و من از همه خلق کمتری شاید اگر نظر کند محتشمی به چاکری
10 باک مدار سعدیا گر به فدا رود سری هر که به معظمی رسد ترک دهد محقری