گر دیده به دریوزهٔ دیدار از وحشی بافقی غزل 160

وحشی بافقی

آثار وحشی بافقی

وحشی بافقی

گر دیده به دریوزهٔ دیدار نیاید

1 گر دیده به دریوزهٔ دیدار نیاید دل در نظر یار چنین خوار نیاید

2 ور دعوی جانبازی عشقی نکند دل بر جان کسی اینهمه آزار نیاید

3 فرماندهی کشور جان کار بزرگیست نو دولت حسنی، ز تو این کار نیاید

4 ندهد دل ما گوشهٔ هجر تو به سد وصل عادت به قفس کرده به گلزار نیاید

5 با بوی بسازم که گل باغچه وصل بیش از بغل و دامن اغیار نیاید

6 ناپخته ثمر اینهمه غوغای خریدار نو باوهٔ این باغ به بازار نیاید

7 بس ذوق که حاصل کند از زمزمهٔ عشق از وحشی اگر یار مرا عار نیاید

عکس نوشته
کامنت
comment