-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگر بر خود نمی بالد ز غارت کردن هوشم مر او را از چه دشوارست گنجیدن در آغوشم؟
2 نیم در بند آزادی ملامت شیوه ها دارد شنیدم جامه رندان ترا عیبست می پوشم
3 نیرزم هیچ چون لفظ مکرر ضایعم ضایع مگر کزلک کشد دست نوازش بر بر و دوشم
4 خدایا زندگی تلخ ست گر خود نقل و می نبود دلی ده کز گداز خویش گردد چشمه نوشم
5 مرنج از وعده وصلی که با من در میان آری که خواهد شد به ذوق وعده ای دیگر فراموشم
6 گر امشب میرم و در هفت دوزخ سرنگون غلتم همان دانم که غرق لذت بی تابی دوشم
7 بخندم بر بهار و روستایی شیوه شمشادش ز گل چینان طرز جلوه سرو قبا پوشم
8 بهار گلشن کوی توام مسپار در خاکم چراغ بزم نیرنگ توام مپسند خاموشم
9 ادای می به ساغر کردنت نازم زهی ساقی بیفشان جرعه بر خاک و ز من بگذر که مدهوشم
10 مرنج از من اگر نبود کلامم را صفا غالب خمستان غبارم سر به سر دردیست سر جوشم