- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دوست میدارم من این نالیدن دلسوز را تا به هر نوعی که باشد بگذرانم روز را
2 شب همه شب انتظار صبحرویی میرود کان صباحت نیست این صبح جهانافروز را
3 وه که گر من بازبینم چهر مهرافزای او تا قیامت شکر گویم طالع پیروز را
4 گر من از سنگ ملامت روی برپیچم زنم جان سپر کردند مردانْ ناوکِ دلدوز را
5 کامجویان را ز ناکامی چشیدن چاره نیست بر زمستان صبر باید طالب نوروز را
6 عاقلان خوشهچین از سر لیلی غافلند این کرامت نیست جز مجنون خرمنسوز را
7 عاشقان دین و دنیاباز را خاصیتیست کان نباشد زاهدان مال و جاهاندوز را
8 دیگری را در کمند آور که ما خود بندهایم ریسمان در پای حاجت نیست دستآموز را
9 سعدیا دی رفت و فردا همچنان موجود نیست در میان این و آن فرصت شمار امروز را