-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هله دوشت یله کردم شب دوشت یله کردم دغل و عشوه که دادی به دل پاک بخوردم
2 بده امشب هم از آنم نخورم عشوه من امشب تو گر از عهد بگردی من از آن عهد نگردم
3 چو همه نور و ضیایی به دل و دیده درآیی به دم گرم بپرسی چو شنیدی دم سردم
4 نفسی شاخ نباتم نفسی پیش تو ماتم چه کنم چاره چه دارم به کفت مهره نردم
5 چو روی مست و پیاده قدمت را همه فرشم چو روی راه سواره ز پی اسب تو گردم
6 مکن ای جان همه ساله تو به فردام حواله تو مرا گول گرفتی که سلیمم سره مردم
7 خود اگر گول و سلیمم تو روا داری و شاید که دل سنگ بسوزد چو شود واقف دردم
8 به خدا کت نگذارم کم از این نیز نباشد که نهی چهره سرخت نفسی بر رخ زردم
9 وگر از لطف درآیی که بر این هم بفزایی به یکی بوسه ز شادی دو جهان را بنوردم
10 فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن تو گمان داشتی ای جان که مگر رفتم و مردم