1 هزار نامه نوشتم، یکی جواب نیامد به سوی ما خبر او به هیچ باب نیامد
2 دلم کباب شد از هجر آن دهان چو شکر ز شکرش چه نمکها که بر کباب نیامد؟
3 بیار من که رساند؟ که: بیجمال تو، یارا نظر به زهره و رغبت به آفتاب نیامد
4 شبی چو باد به ما بر گذار کردی و زان شب دو ماه رفت که در چشم ما جز آب نیامد
5 محبت تو، نگارا، چه گنج بود؟ ندانم که جای او بجزین سینهٔ خراب نیامد
6 خیال روی تو گفتم: شبی به خواب ببینم گذشت صد شب و در دیده هیچ خواب نیامد
7 هزار فکر بکرد اوحدی شکار لبت را ولی چه سود؟ که آن فکرها صواب نیامد