- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ببزمت گر بپهلوی رقیبان جا نمی کردم من دیوانه انجا این همه غوغا نمی کردم
2 ز مستی یک سخن گر با رقیبانت نمی گفتم برای خویشتن صد درد دل پیدا نمی کردم
3 نهانی داشتم سوزی که می آورد در جوشم ببزمت شمع من این بیخودی عمدا نمی کردم
4 شدم دیوانه از رشک رقیبان کاش با ایشان نمی دیدم ترا و خویش را رسوا نمی کردم
5 ز خلق شهر اگر از مردمی می یافتم بویی پی آهو چو مجنون روی در صحرا نمی کردم
6 بجان درماندم از سودای عشقت وه چه بوی خوش که می مردم من درویش و این سودا نمی کردم
7 فغانی شب چنان سرگرم شمع روی او بودم که گر می سوخت سرتاپای من پروا نمی کردم