دست از طلب ندارم تا کام از فیض کاشانی غزل 1058

فیض کاشانی

آثار فیض کاشانی

فیض کاشانی

دست از طلب ندارم تا کام من برآید

1 دست از طلب ندارم تا کام من برآید یا تن رسد به جانم یا جان ز تن برآید

2 بنمای رو که جان‏ها گردد فدای رویت بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید

3 هر قوم راست راهی، شاهی و قبله‏گاهی مائیم و درگه تو تا جان ز تن برآید

4 از کوی خویش بفرست سوی امیدواران بوئی چو بوی رحمان کان از یمن برآید

5 از حسرت وصالت جان دادم و ندیدم یارب از این سعادت کی کام من برآید

6 بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر کز آتش درونم دود از کفن برآید

7 یارا به حق مهدی گوئید ذکر خیرش هر جا که فیض نامش در انجمن برآید

عکس نوشته
کامنت
comment