-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دست از طلب ندارم تا کام من برآید یا تن رسد به جانم یا جان ز تن برآید
2 بنمای رو که جانها گردد فدای رویت بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید
3 هر قوم راست راهی، شاهی و قبلهگاهی مائیم و درگه تو تا جان ز تن برآید
4 از کوی خویش بفرست سوی امیدواران بوئی چو بوی رحمان کان از یمن برآید
5 از حسرت وصالت جان دادم و ندیدم یارب از این سعادت کی کام من برآید
6 بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر کز آتش درونم دود از کفن برآید
7 یارا به حق مهدی گوئید ذکر خیرش هر جا که فیض نامش در انجمن برآید