نظر از مدعیان بر تو نمی‌اندازم از سعدی شیرازی غزل 398

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

نظر از مدعیان بر تو نمی‌اندازم

1 نظر از مدعیان بر تو نمی‌اندازم تا نگویند که من با تو نظر می‌بازم

2 آرزو می‌کندم در همه عالم صیدی که نباشند رفیقان حسود انبازم

3 درد پنهان فراقم ز تحمل بگذشت ور نه از دل نرسیدی به زبان آوازم

4 چون کبوتر بگرفتیم به دام سر زلف دیده بردوختی از خلق جهان چون بازم

5 به سرانگشت بخواهی دل مسکینان برد دست واپوش که من پنجه نمی‌اندازم

6 مطرب آهنگ بگردان که دگر هیچ نماند که از این پرده که گفتی به درافتد رازم

7 کس ننالید در این عهد چو من در غم دوست که به آفاق نظر می‌رود از شیرازم

8 چند گفتند که سعدی نفسی باز خود آی گفتم از دوست نشاید که به خود پردازم

عکس نوشته
کامنت
comment