-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نظر از مدعیان بر تو نمیاندازم تا نگویند که من با تو نظر میبازم
2 آرزو میکندم در همه عالم صیدی که نباشند رفیقان حسود انبازم
3 درد پنهان فراقم ز تحمل بگذشت ور نه از دل نرسیدی به زبان آوازم
4 چون کبوتر بگرفتیم به دام سر زلف دیده بردوختی از خلق جهان چون بازم
5 به سرانگشت بخواهی دل مسکینان برد دست واپوش که من پنجه نمیاندازم
6 مطرب آهنگ بگردان که دگر هیچ نماند که از این پرده که گفتی به درافتد رازم
7 کس ننالید در این عهد چو من در غم دوست که به آفاق نظر میرود از شیرازم
8 چند گفتند که سعدی نفسی باز خود آی گفتم از دوست نشاید که به خود پردازم