ای کاشکی غم تو نصیب دلم از حسین خوارزمی غزل 243

1 ای کاشکی غم تو نصیب دلم شدی تا با غم تو خاطر خود شاد کردمی

2 خسرو نیم که بر لب شیرین طمع کنم باری همان وظیفه فرهاد کردمی

3 آن شد که در مقابل رخسار و قامتت وصف لطافت گل و شمشاد کردمی

4 گر با دلم خیال تو میساخت پیش از این والله که از وصال تو کی یاد کردمی

5 با من اگر جنایت عشقت قرین شدی دل را ز قید عقل خود آزاد کردمی

6 همچون حسین نامه هستی دریدمی آنگاه درس عشق تو بنیاد کردمی