1 ای کاش که مردم آن صنم دیدندی یا گفتن دلستانش بشنیدندی
2 تا بیدل و بیقرار گردیدندی بر گریهٔ عاشقان نخندیدندی
1 بسی صورت بگردیدست عالم وزین صورت بگردد عاقبت هم
2 عمارت با سرای دیگر انداز که دنیا را اساسی نیست محکم
1 من همان روز که آن خال بدیدم گفتم بیم آن است بدین دانه که در دام افتم
2 هرگز آشفته رویی نشدم یا مویی مگر اکنون که به روی تو چو موی آشفتم
1 بگذشت و چه گویم که چه بر من بگذشت سیلاب محبتم ز دامن بگذشت
2 دستی به دلم فرو کن ای یار عزیز تا تیر ببینی که ز جوشن بگذشت
1 عشقبازی نه من آخر به جهان آوردم یا گناهیست که اول من مسکین کردم
2 تو که از صورت حال دل ما بیخبری غم دل با تو نگویم که ندانی دردم