1 ای کاش هزار موی بشکافتمی وز تو سرِ یک موی خبر یافتمی
2 گر عشق رخِ تو نیستی آتشِ صِرف چون شمع کی از سوزِ تو سر تافتمی
1 دلی کز عشق جانان دردمند است همو داند که قدر عشق چند است
2 دلا گر عاشقی از عشق بگذر که تا مشغول عشقی عشق بند است
1 بیا که قبلهٔ ما گوشهٔ خرابات است بیار باده که عاشق نه مرد طامات است
2 پیالهایدو به من ده که صبح پرده درید پیادهایدو فرو کن که وقت شهمات است
1 شمع رویت ختم زیبایی بس است عالمی پروانه سودایی بس است
2 چشم بر روی تو دارم از جهان گر سوی من چشم بگشایی بس است
1 ترا در علم معنی راه دادند بدستت پنجهٔ الله دادند
2 ترا از شیر رحمت پروریدند براه چرخ قدرت آوریدند