1 صد جان به فدای دلبران خواهم کرد هر چیز که گفته دلبر آن خواهم کرد
2 عارف گوید که می به رندان می بخش فرمان برم و من آنچنان خواهم کرد
1 از دیر برون آمد ترسا بچه ای سرمست بر دوش چلیپائی خوش جام مئی بر دست
2 کفر سر زلف او غارتگر ایمان است قصد دل و دینم کرد ایمان مرا برده است
1 در راه خدا بسی دویدیم تا باز به خدمتش رسیدیم
2 در هر برجی چو شاهبازی پرواز کنان روان پریدیم
1 گر در این بحر آشنا یابی عین ما را به عین ما یابی
2 دردمندی اگر دوا جوئی درد می نوش تا شفا یابی