سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

سعدی شیرازی
سعدی شیرازی

از تو با مصلحت خویش نمی‌پردازم از سعدی شیرازی غزل 397

غزل 397 ام از 1930 غزلیات

از تو با مصلحت خویش نمی‌پردازم

1 از تو با مصلحت خویش نمی‌پردازم همچو پروانه که می‌سوزم و در پروازم

2 گر توانی که بجویی دلم امروز بجوی ور نه بسیار بجویی و نیابی بازم

3 نه چنان معتقدم که‌م نظری سیر کند یا چنان تشنه که جیحون بنشاند آزم

4 همچو چنگم سر تسلیم و ارادت در پیش تو به هر ضرب که خواهی بزن و بنوازم

5 گر به آتش بریم صد ره و بیرون آری زر نابم که همان باشم اگر بگدازم

6 گر تو آن جور پسندی که به سنگم بزنی از من این جرم نیاید که خلاف آغازم

7 خدمتی لایقم از دست نیاید چه کنم سر نه چیزیست که در پای عزیزان بازم

8 من خراباتیم و عاشق و دیوانه و مست بیشتر زین چه حکایت بکند غمازم

9 ماجرای دل دیوانه بگفتم به طبیب که همه شب در چشم است به فکرت بازم

10 گفت از این نوع شکایت که تو داری سعدی درد عشق است ندانم که چه درمان سازم

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر از تو با مصلحت خویش نمی‌پردازم

شاعر شعر از تو با مصلحت خویش نمی‌پردازم چه کسی است ؟

شاعر شعر از تو با مصلحت خویش نمی‌پردازم سعدی شیرازی می باشد.

شعر از تو با مصلحت خویش نمی‌پردازم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر از تو با مصلحت خویش نمی‌پردازم چیست ؟

قالب شعر از تو با مصلحت خویش نمی‌پردازم غزل است

مضمون اصلی شعر از تو با مصلحت خویش نمی‌پردازم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر