- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هرگز مباد آنکه بهشت آرزو کنم خود را به هیچ ، بهر چه بی آبرو کنم
2 چندین هزار جان گرا میشود به باد گر من حدیث طرّه او مو به موکنم
3 چون دست من به جام مرصّع نمی رسد قلّاش وار دِرَمی از او آرزو کنم
4 آن سال و مه مباد که بی ماه روی تو یک لحظه زندگانی خود آرزو کنم
5 خود را به دار برکشم از دست جور او وز آه جان گداز رسن در گلو کنم
6 محیی اگر به کعبه کنم روی در نماز شرمم شود که روی دگر سوی او کنم