1 در بند اسیری ندهم هرگز تن ور تفته شوم بکوره همچون آهن
2 آزادی خویش ار همی جویم من یا تاج و نگین یا گور و کفن
1 ای عنبرین فضای صفاهان ز من درود بر خاک مشکبیز تو و آب زنده رود
2 بر ریگهای پر در و یاقوت و بهرمان بر خاکهای پر گل و نسرین و آبرود
1 چو بانوی شب از آن زلفکان پر خم و تاب بسود غالیه بر مشک و سیم بر سیماب
2 نجوم ثابته دیدم درون خیمه شب بسان بیضه زرین بزیر پر غراب
1 تا در میان اوباش تقسیم شد وزارت کردند مملکت را سرمایه تجارت
2 طلاب گرسنه را خواندند از حماقت در مسند شرافت از مرکز حقارت
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به