در غم عشق تو آخر ناتوان از طغرل احراری غزل 269

1 در غم عشق تو آخر ناتوان خواهم شدن عاقبت در خاک چون تیر کمان خواهم شدن

2 عاشقان را خاکساری رتبه آزادگیست زیر پای توسنت چون پرنیان خواهم شدن

3 وامکن بیجا متاع ظلم در دکان دهر نقد سوای تو را من کاروان خواهم شدن

4 آنقدر من در خیال شوقت از خود رفته‌ام با خدنگ ناز تو سنگ نشان خواهم شدن!

5 قالب افسرده‌ام در راهت آخر خاک شد زیر پایت گر زمینم آسمان خواهم شدن!

6 شکر آن دولت که ای ابروکمان از راستی با خدنگ ناز تو سنگ نشان خواهم شدن!

7 ذره‌آسا پیش خورشید رخ زیبای تو زانفعال ناکسی‌ها بی‌نشان خواهم شدن

8 گرچه در کویت نمی‌آیم به سلک عاشقان چون سگان اندر حریمت پاسبان خواهم شدن!

9 جای آن دارد که طغرل فضل را باشد رواج یک قلم همچون الف در قلب جان خواهم شدن!