ز خیل نغمه‌سنجان رفتم از نظیری نیشابوری غزل 445

نظیری نیشابوری

آثار نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

ز خیل نغمه‌سنجان رفتم و طرز کهن بردم

1 ز خیل نغمه‌سنجان رفتم و طرز کهن بردم صداع بلبل کج‌نغمه از طرف چمن بردم

2 نه زیب باغ کم شد نی بساط سبزه خالی شد خس خشکی ز نزهتگاه سرو و یاسمن بردم

3 دگر در شهر از مستی و رسوایی نمی‌گنجم بیابان دیدم و دستی به جیب پیرهن بردم

4 ز بی‌مهری یارانم ازین به یادگاری نیست که مهر خویشتن را از ضمیر خویشتن بردم

5 هر آمیزش که سنجیدم خواص زهر می‌بخشید مذاق ناخوشی از شهد و شیر انجمن بردم

6 به صد کان مومیایی ای حریفان به نمی‌گردد شکست خاطری کز بزم آن پیمان‌شکن بردم

7 فراغ خاطر از سیر و سفر جستم نشد حاصل غم غربت فراهم کردم و سوی وطن بردم

8 «نظیری» مست و بدخو دیدمش فرصت غنیمت بود لب پرشکوه پیشش رفتم و تیغ و کفن بردم

عکس نوشته
کامنت
comment