- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رفتم به راه صفت دیدم به کوی صفا چشم و چراغ مرا جائی ئشگرف و چه جا
2 جائی که هست فزون از کل کون و مکان جائی که هست برون از وهم ما و شما
3 صحن سراچهٔ او صحرای عشق شده جانهای خلق در او رسته به جای گیا
4 از اشک دلشدگان گوهر نثار زمین وز آه سوختگان عنبر بخار هوا
5 دارندگان جمال از حسن او به حسد بینندگان خیال از نور او به نوا
6 رفتم که حلقه زنم پنهان ز چشم رقیب آمد رقیب و سبک در ره گرفت مرا
7 گفتا به حضرت ما گر حاجت است بگو گفتم که هست بلی اما الیک فلا
8 هم خود ز روی کرم برداشت پرده و گفت ای پاسبان تو برو، خاقانیا تو درا