بسی منزل بریدم تا شب غم را از قدسی مشهدی غزل 340

قدسی مشهدی

آثار قدسی مشهدی

قدسی مشهدی

بسی منزل بریدم تا شب غم را سحر کردم

1 بسی منزل بریدم تا شب غم را سحر کردم چو صبح از پا گر افتادم، به دامن راه سر کردم

2 به صحرا برد خوش خوش، خار خار داغ سودایم مگر روزی چراغی از چراغ لاله بر کردم؟

3 ازان دردی که از خود هم نهان می‌داشتم عمری ز بس فریاد، امشب عالمی را هم خبر کردم

4 به روی باده روشن گشت چشمم عاقبت قدسی چراغ دیده خود را چو جام از شیشه بر کردم

عکس نوشته
کامنت
comment