- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رفتم و برگشتنم دیگر بکوی یار نیست رفتنم از کوی او این بار چون هر بار نیست
2 گر روم کمتر بکویش به که در کویش مرا باعث خواری بجز آمد شد بسیار نیست
3 ریخت از گلبن گل و افغان که ما را باغبان رخصت نظاره داد اکنون که گل دربار نیست
4 مشت خاکی کز پس عهدی فشاندی بر سرم می شناسم ای صبا، از آستان یار نیست
5 ای خوش آن شوقی که هر کس حلقه ای بر در زند درگمان افتم که آمد یار و دانم یار نیست
6 آه ازین حسرت که از بیداد درد دل طبیب شکوه ها دارم نهان و جرأت اظهار نیست