- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
در عقد بیع سرایی متردّد بودم. جهودی گفت: آخر من از کدخدایان این محلتم. وصف این خانه چنان که هست از من پرس، بخر که هیچ عیبی ندارد. گفتم: به جز آن که تو همسایه منی! ,
2 خانهای را که چون تو همسایه است ده درم سیم بد عیار ارزد
3 لکن امیدوار باید بود که پس از مرگ تو هزار ارزد