بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی
بابافغانی شیرازی

به حالی بس عجب شب از بابافغانی شیرازی غزل 450

غزل 450 ام از 695 غزلیات

به حالی بس عجب شب زان جوان سرخوش افتادم

1 به حالی بس عجب شب زان جوان سرخوش افتادم شد او با صد چراغ از پیش و من در آتش افتادم

2 به حال مرگ بودم صبحدم چون خاستم از جا به راهش بس که شب در پای رخش سرکش افتادم

3 دلی می‌باید و صبری که آرد تاب آن جولان گرفتم اینکه من هم در عنان ابرش افتادم

4 بهر نوعی که خواهی شیوهٔ دست و کمان بنما که من خود بسمل از شکل کمان و ترکش افتادم

5 کبابم کرد و می‌سوزم هنوز از صحبت گرمش من وحشی کجا در دام این آتش‌وَش افتادم

6 خرابم داشت دوش آن ساده‌لب از خندهٔ شیرین همه شب سرگران از آن شراب بی‌غش افتادم

7 فغانی شب که می‌رفت از برم آن غنچهٔ خندان نمی‌دانم چه شد آخر که این سان ناخوش افتادم

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر به حالی بس عجب شب زان جوان سرخوش افتادم

شاعر شعر به حالی بس عجب شب زان جوان سرخوش افتادم چه کسی است ؟

شاعر شعر به حالی بس عجب شب زان جوان سرخوش افتادم بابافغانی شیرازی می باشد.

شعر به حالی بس عجب شب زان جوان سرخوش افتادم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 10 سروده شده است.

قالب شعر به حالی بس عجب شب زان جوان سرخوش افتادم چیست ؟

قالب شعر به حالی بس عجب شب زان جوان سرخوش افتادم غزل است

مضمون اصلی شعر به حالی بس عجب شب زان جوان سرخوش افتادم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر