-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خراب آباد بودم عشق را معمار خود کردم شکست خاطر آسوده را دیوار خود کردم
2 کمال دشمنی آیینه نقص است فهمیدم دل خصمی به هرکس داشتم آزار خود کردم
3 شمار سبحه ایمانیانم کفر مشرب بود نفس دزدیدنی را حلقه زنار خود کردم
4 نمی دانم چه خواهم کرد با سرشاری حیرت به یاد چشم مستی ساغری در کار خود کردم
5 غرور طاعتم اندیشه آرا گشت ترسیدم شکست توبه ای در کار استغفارم خود کردم
6 به رنگآمیزی گلهای یکرنگی همینم بس که هر برگ گلشن آیینه دیدار خود کردم
7 اسیر پاکبازم خانه زاد نرد سربازی دل و دین کفر و ایمان را فدای یار خود کردم