- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 داشتم از درد جدایی خروش دل چو تو را یافت زبان شد خموش
2 غم نخوردم غایب من حاضر است مژده دل می رسد از لب به گوش
3 گر نرسد بوی تو هر صبحدم تا سحر حشر نیایم به هوش
4 هر که هوای تو به جنت برد ساعد حورا شودش بار دوش
5 گر به قدح زهر هلاهل کنند شهد شود چون تو بگویی بنوش
6 لعل تو افکند دلم را ز چشم کعبه به جامی نخرد می فروش
7 از اثر گریه چون لعل ما خون به دل سنگ درآید به جوش
8 بر نگه غیر سپندی بسوز یا به رخ خویش نقابی بپوش
9 عشق ز پندار و گمان برترست تا رمقی هست «نظیری » بکوش