- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شبی لب فروبسته بودم ز حرف خرد غرق اندیشههای شگرف
2 درآمد بت مهربانم به بر خرامنده بر سان طاوس نر
3 همه مهر و خوشخویی و نیکویی بدیع است با نیکویی خوشخویی
4 به دست اندرش نامهای از فرنگ سخنها درو بر ز پیکار و جنگ
5 که قیصر به دریا سپه رانده است بهآباندرون آتش افشانده است
6 نوین مرزیان زین برآشفتهاند به بیغاره بر چیزهاگفتهاند
7 ازین پس به دریاست جنگی بزرگ میان عقاب و نهنگ سترگ
8 ببینیم تا بال و پر عقاب بریزد درین پهن دربای آب
9 و یا گردهگاه دلاور نهنگ زمانه بدرد به روئینه چنگ
10 برآشفت و گفت این چه دیوانگیست نهخون ریختن رسم فرزانگیست
11 گروهی که در کینه پیچیدهاند چه از مهربانی زیان دیدهاند
12 یکی بنگر از دیده دوربین بهپایان این رزم و پرخاش وکین!
13 بدوگفتم ای ازدر آشتی تو ز اندیشهام بند برداشتی
14 کس این جنگ را دیر برنشمرد ز خرداد و از تیر برنگذرد
15 وگر بگذرد، نیز پایانش هست جهان شست خواهد ز خونابه دست
16 بشوید جهان دست، لیک آدمی همی تا بود جنگ جوید همی
17 که مردم به جنگ اندر آمادهاند ز مادر همه جنگ را زادهاند
18 رود جنگ آنگه زگیتی به در که نه ماده برجای ماند، نه نر