-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز چشم بینگه بودم خرابآباد غارتها چه لازم در دل دوزخ نشستن از شرارتها
2 سوادنامه همکمنیست در منع صفای دل به حیرانی مژه برداشتمکردم عمارتها
3 بهذوقکعبهمگذر ازطوافکلبهٔ مجنون غبار معنی الفت مباشید از عبارتها
4 هجومداغ عشقتکرد ایجاد سرشک من زدل هرجا سویدا جوش زد دارد زیارتها
5 شکست برگگل هم ازتبسم عالمی دارد عرقریزیستهرجاجمع میگرددحرارتها
6 به خاک خود تیمم ساحل امنی دگردارد خم آورد ابروی ناز تو از بار اشارتها
7 بهحسن خلق بیدل تا توان در جنتآسودن مشو چون زاهدان توفانی آب طهارتها