- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مطلع نگاهم شد باز کرده آغوشی آفتاب رخساری صبحدم بناگوشی
2 زلف کرده خالش را طفل بسته زنّاری سرمه کرده چشمش را کافر سیهپوشی
3 چون فتیله عنبر پای تا به سر عطری شبکلاه زرّینی جامه صندلی پوشی
4 از نگه گل بادام بر کنار گل ریزی یاسمن سرانگشتی نسترن بر و دوشی
5 طرفه چشم و رخساری در حجاب از او دیدم ترکش از نگه بندی وز عرق زره پوشی
6 شوخ کافر آیینی دشمن دل و دینی دیر مدّعا فهمی زود کن فراموشی
7 در جواب مکتوبم خطّ عارش دارد همچو نامه معشوق گفتگوی خاموشی
8 همپیالهام امشب با بتی که میباشد بیبهانه در جنگی می نخورده مدهوشی
9 تا نگاه او قصاب تازه کرد جانم را چون خم شراب امشب میزند دلم جوشی