1 مرا در دل این بود رای و گمان که کار من و تو بود همچنان
2 کجا پیش از این کار افروتشال که بود الفتیشش هماره همال
1 گفتم نشان ده از دهن ای ترک دلستان گفتا ز نیست ، نیست نشان اندرین جهان
2 گفتم که ساعتی ببر من فرونشین گفتا که باد سرد زمانی فرو نشان
1 سپهسالار لشکرشان یکی لشکر کاری شکسته شد از و لشکر ولیکن لشکر ایشان