- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از جور گلرخان دل من خوار و زار شد چندان جفا کشید که بی اعتبار شد
2 ای آرزوی دیده و دل بهر دیدنت عمرم تمام صرف ره انتظار شد
3 حیرت نصیب دیده ی شب زنده دار گشت حرمان حواله ی دل امیدوار شد
4 رفتیم بیرخ تو به نظاره ی چمن بر هر گلی که دیده فگندیم خار شد
5 در گریه اختیار ندارم که دیده ام از گریه در فراق تو بی اختیار شد
6 گفتم رخت بینم و گیرد دلم قرار آن خود بلای جان من بیقرار شد
7 از جلوه ی تو آه فغانی علم کشید در دل غمی که داشت نهان آشکار شد